به بخش اخبار انجمن فیزیک خوش آمدید
آيا اينشتين مستحق اين همه شهرت در علم بود؟
شايد در ميان
دانشمندان يکصد سال اخير در همه شاخه هاي علوم، هيچکس شهرت و آوازه آلبرت اينشتين
فيزيکدان آلماني نيمه اول قرن بيستم را نداشته باشد! حتي در بين مردم عادي کوچه و
بازار هم، اينشتين بعنوان يک دانشمند نابغه شناخته ميشود و از شهرت خارقالعادهاي
برخوردار است، بدون آنکه حتي بدانند نقش واقعي وي در پيشرفت دانش بشري چه بوده
است؟ بيشتر مردم وقتي ميخواهند مثالي از نبوغ و استعداد وافر يک فرد بزنند ميگويند
مانند اينشتين است! يا وقتي ميخواهند از هوش بالاي فرزندشان تعريف کنند او را با
اينشتين مقايسه ميکنند. ولي آيا اينشتين مستحق اين همه شهرت در علم است؟ علت
تأثيرگذاري اينشتين در علم چه بوده است؟ مگر اينشتين چه اختراع يا کشف بزرگي کرده
است که زندگي بشريت را متحول کرده است؟ چرا دانشمندان ديگر چنين شهرت فراگيري در
بين مردم پيدا نکردهاند؟ بسياري از مردم، نام مخترعان و مکتشفان بزرگي که
دستاوردهاي آنها روي زندگي بشر تأثير زيادي داشته است را نميدانند. مثلاً اگر
سؤال شود مخترع تلفن همراه يا الايدي يا هواپيما کيست؟ يا چه کسي آنتيبيوتيک و
پنيسيلين را کشف کرد؟ شايد اغلب مردم ندانند. البته دانشمندان و مخترعاني هم وجود
دارند که مردم به خوبي آنها را ميشناسند مانند توماس اديسون مخترع لامپ الکتريکي.
اما اديسون هم شهرت اينشتين را حداقل در زمينه هوش و نبوغ ندارد! در اينجا ذکر اين
نکته لازم است که اينشتين هيچ اختراع يا اکتشافي نکرده که بصورت مستقيم در زندگي
روزمره مردم تأثير گذاشته باشد! و يا حداقل در دوران حيات اينشتين در نيمه اول قرن
بيستم، هيچکدام از پيشبينيهاي نظريههاي نسبيت خاص و عام وي جنبه کاربردي و
فناورانه پيدا نکردند. ولي با اين وجود اينشتين در همان دوره و حداقل از اوايل دهه
1920 و تا زمان مرگش در اواسط دهه 1950 شهرتي عالمگير يافت. پس بايد دنبال دليل
ديگري براي شهرت اينشتين در بين دانشمندان معاصر باشيم.
وقتي اينشتين در
روز 18 آوريل 1955 در بيمارستان پرينستون در ايالت نيوجرسي آمريکا درگذشت، مغز او
را از سرش جدا کردند و براي تحقيقات پزشکي کنار گذاشتند. گرچه اين افتخار بحثبرانگيز،
منحصر به اينشتين نبود، فکر اينکه مغز او ميتواند موضوعي براي پژوهش باشد نشان ميدهد
که سطح شهرت او، به عنوان يک نابغه علمي تا کجا رسيده بود. بررسيهاي وسيع در اين
زمينه به نتيجه خاصي نرسيد، اما اين خارج از نکته اساسي است: با وجود آنکه مغز
اينشتين عادي تشخيص داده شد، هوش و بينشي که در طول هفتاد و شش سال در آن جاي
گرفته بود، مسلماً چنين نبود.
مايکل هارت در کتاب
"صد: رتبهبندي مؤثرترين چهرههاي تاريخ"، صد نفر از برجستهترين شخصيتهايي
را که در طول تاريخ، بيشترين اثرگذاري را بر بشريت داشتهاند، با ارائه دليل، رتبهبندي
کرده است. در اين ردهبندي نفر اول حضرت محمد(ص) پيامبر اعظم اسلام است. مايکل هرت
در دلايل انتخاب حضرت محمد(ص) بهعنوان نفر اول ميگويد: به شکل فوقالعادهاي
موفق بوده، هم رهبر ديني است و هم رهبر سکولار، هم رهبر سياسي است و هم فرمانده
نظامي. اصلاحگر
اجتماعي، ديپلمات، بازرگان، فيلسوف، مبلغ مذهبي، قانونگذار و در بين پيروان
خود پر نفوذ و قدرتمند است.
نفر دوم در اين ردهبندي
فيزيکدان پرآوازه انگليسي قرن 17 ميلادي، ايزاک نيوتن است. از نظر مايکل هارت،
نيوتن نه تنها فيزيکدان، بلکه رياضيدان، منجم، فيلسوف
علوم طبيعي، شيميدان و متخصص الهيات نيز بوده است.
نيوتن سه قانون پايهگذاري کرد که حرکت اجسام را بيان ميکرد و قانوني نيز درباره
نيروي گرانش ارائه کرد که مدار حرکت سيارات به دور خورشيد و قوانين کپلر را به
درستي توضيح ميداد. نيوتن حتي يک اصل نسبيت هم براي قوانين مکانيک ارائه کرد که
بر اساس آن، قوانين مکانيک نيوتن از ديد همه ناظرهايی که نسبت به هم با سرعت ثابت
حرکت ميکنند (ناظرهاي لخت)، يکسان به نظر ميرسند. نيوتن همچنين فکر ميکرد که
بايد استانداردهاي جهاني براي فضا و زمان وجود داشته باشد تا بتوان حرکت را با
آنها سنجيد. به عبارتي وي معتقد به فضا و زمان مطلق بود. نيوتن ميپنداشت که تمام
حرکتها در زمينه يک فضاي مطلق که در همهجا يکسان و هميشه در حال سکون است روي ميدهد.
مثلاً زمين و ماه در اين فضاي مطلق در حرکت هستند. در نظر نيوتن، زمان نيز مانند
ظرفي مطلق که حوادث در آن رخ ميدهند، بود. اين زمان مطلق، براي همه ناظرها يکسان
سپري ميشد. فضا و زمان مطلق نيوتني تحت تأثير حرکت اجسام در آن قرار نميگرفت و
حرکت هر چيز ديگر را بايد با آنها مقايسه نمود.