به بخش اخبار انجمن فیزیک خوش آمدید
کشورداری و سیاست در آراء سعدی قسمت دوم همراه با متن کامل( یکم اردیبهشت گرامیداشت سعدی )
در حکایت دیگر ناخشنودی مردم از حکم رانی که ظلم پیشه بود نموداری دیگر از این شقاوت است و حال آن که خوش دلی و دعای زیردستان از بند محنت رسته کافی است بزرگی را از بیماری صعب برهاند. در بوستان هر چیز موجب هشیاری است و انتباه، خاصه از تحول و انتقال حشمت و نعمت فراوان یاد میشود. جایی کلهای با مردی در سخن است که من روزی فرماندهی داشت: شنیدم که یک بار در حلهای *** سخن گفت با عابدی کلهای
❞ که من فر فرماندهی داشتم *** به سر بر کلاه مهی داشتم
❞ سپهرم مدد کرد و نصرت وفاق *** گرفتم به بازوی دولت عراق
❞ طمع کرده بودم که کرمان خورم *** که ناگه بخوردند کرمان سرم
«بوستان، باب ۱، ص.۲۳۳»
☱ دادگری پادشاه باید به آن حد باشد که تمام زمین در سایهی او، احساس امنیت کند همچو «خلق در شکم مادر» و این امر ممکن نیست مگر در حمایت صاحب دلان و با یاری دست همت مردان و نیز با «سر بر آستانهی حق» گذاشتن به هنگام شب و جهان داری عادلانه به هنگام روز.
☱ سعدی در جهان ایده آل خود سیره ی حکم رانی کسانی را میستاید که همه به زیردستان میاندیشند و رعایت جانب آنان. چنان که از فرماندهی دادگر یاد میکند که همیشه قبایی ساده داشت و بیش از هر چیز به فکر آسایش دیگران بود: شنیدم که فرماندهی دادگر *** قبا داشتی هر دو روی آستر
❞ یکی گفتشای خسرو نیک روز *** ز دیبای چینی قبایی بدوز
❞ بگفت این قدر ستر و آسایش است *** وز این بگذری زیب و آرایش است
«بوستان، باب ۱، ص.۲۲۱»
☱ یا عمر بن عبدالعزیز که در خشک سالی، نگین گران بهای انگشتری خود را فروخت و بهایش را «به درویش و مسکین و محتاج داد»
❞ یکی از بزرگان اهل تمیز *** حکایت کند ز ابن عبدالعزیز
❞ که بودش نگینی در انگشتری *** فرومانده در قیمتش جوهری..
❞ قضا را درآمد یکی خشک سال *** که شد بدر سیمای مردم هلال..
❞ بفرمود و بفروختندش به سیم *** که رحم آمدش بر غریب و یتیم
❞ به یک هفته نقدش به تاراج داد *** به درویش و مسکین و محتاج داد..
«بوستان، باب ۱، ص.۲۲۴»
☱ در کتاب نصیحه الملوک نیز سخنانی در مورد عدل ذکر شده از جمله: «حاکم عادل به مثال دیوار محکم است هر گه که به ستم میل کند بدان که روی در خرابی دارد»
☱ «پادشاهی که عدل نکند و نیک نامی توقع دارد بدان ماند که جو همی کارد و امید گندم دارد». همچنین، اردشیر میگفت: شاه باید داد بسیار کند که داد، مایهی همهی خوبیهاست و مانع زوال و پراکندگی ملک است و نخستین آثار زوال ملک این است که داد نماند و چون پرچم ستم به دیار قومی بجنبد شاهین داد با آن مقابله کند و آن را واپس زند.
☱ در مورد پادشاه دادگر احادیثی نیز وجود دارد از جمله: «السلطان ظل الله فی الارض یأوی الیه کل مظلوم». یعنی، پادشاه دادگر، سایهی خداوند بر روی زمین است که هر ستمدیدهای به او پناه میبرد.
☱ پادشه دادگر در عین حال، که مراقب اوضاع مملکت است باید «پدروار» بر فرمان بران و زیر دستان خویش حکم راند وبه هنگام لزوم بر آنان خشم آورد یا آب از دیدهشان پاک کند. «خطاب حاکم عادل مثال باران است» حال «چه در حدیقهی سلطان باشد چه بر کنیسهی عام»؛ پادشاه منصف آن است که انصاف و داد را بین همهی خلق به تساوی رعایت نماید به طوری که نه مال زید بر او حلال باشد و نه خون عمرو بر او حرام.
☱ سعدی بر این عقیده است که پادشاه عادل به خاطر رعایت دادگری و پاسبانی از ممالک خویش، باید حاضر به تهی شدن خزینهاش باشد، اما، رعیتش آزرده خاطر نگردند:❞ عدل و انصاف و راستی باید *** ور خزینه تهی بود شاید
❞ نکند هرگز اهل دانش و داد *** دل مردم، خراب و گنج، آباد
❞ پادشاهی که یار درویش است *** پاسبان ممالک خویش است
«مثنویات، ص.۸۴۷»
░▒▓ ارادت سعدی به حاکمان عادل
☱ سعدی آرزو میکرد فرمان روایان آن روزگار این چنین میکردند. این نکتههای آموزنده را وی با اتابک ابوبکر بن سعد در میان میگذارد با صداقت. در لحن او گزافهگوییهای آن عصر راه ندارد. طبع وی خواهان این نوع مدیحه گفتن نیست. او در جای جای کلیات خود از حکم رانان سرزمین پارس که از اتابکان سلغری بودند یاد کرده و آنان را به خاطر عدالتشان ستوده است، اتابک ابوبکر در نظر او از آن رو ارجمند است که دین پرور است و دادگر و درویش دوست: چنین پادشاهان که دین پرورند *** به بازوی دین گوی دولت برند
❞ از آنان نبینم درین عهد کس *** وگرهست بوبکر سعد است و بس
«بوستان، باب ۱، ص.۲۲۰»
☱ سعدی افتخار میکند به این که در روزگار بوبکر سعد زندگی میکند و او را رحمت خدا میخواند: دعا گوی این دولتم بنده وار *** خدایا تو این سایه پاینده دار
❞ خدایا به رحمت نظر کردهای *** که سایه بر خلق گستردهای
«بوستان، باب ۱، ص.۲۲۰»
☱ شیخ شیراز آن قدر به اتابک ابوبکر ارادت نشان میدهد که، حتی، کمال کتاب گلستان خود را بسته به پسند او میداند: کتاب گلستان تمام آن گه شود به حقیقت که پسندیده آید در بارگاه شاه جهان پناه، سایهی کردگار و پرتو لطف پروردگار،.... و به کرشمه لطف خداوندی مطالعه فرماید».
«گلستان، ص.۳۳»
☱ مقصود سعدی از مدح امرا و رجال نام دار زمان خویش آن است که با ذکر صفات و عناوین مختلف برای آنان، اندیشهی خود را در باب حکومت و سیاست و کشورداری و نیز خصلت یک حاکم ایده آل را بیان نماید.
☱ سعدی ابوبکر بن سعد زنگی را مظهر نکونامی و عدالت، بحر بخشایش و کان جود میداند به همین منظور برای او دعای خیر میکند و از خدا برای وی تن درستی و جمعیت خاطر میطلبد و زبان آوری را که در این امن و داد سپاس او را نگوید آرزو میکند که زبانش بریده باشد. دعای سعدی در حق ابوبکر سعد از این گونه است «که توفیق خیرت بود بر مزید» و از خداوند برای او آرزو میکند: «دل و دین و اقلیمت آباد باد».
☱ استاد سخن، سعدی، اتابکان پارس را خاندان پاک و اصیل میداند پس، به جانشینان آنان نیز به دیدهی احترام مینگرد و آنان را «خلف نام بردار» معرفی میکند و آرزو مینماید که فلک، یاورشان باشد. وی چون اتابکان پارس را کریم و بخشنده میداند پس، بندگان و زیردستان آنان را نیز متصف به همین صفت میکند :❞ «... طایفهای خوان نعمت نهاده و دست کرم گشاده، طالب ناماند و معرفت، صاحب دنیا و آخرت چون بندگان حضرت پادشاه عالم عادل... اتابک ابی بکر سعد ادام ا... ایامه و نصر اعلامه».
«گلستان، باب ۷، ص.۱۶۹»
☱ در جایی دیگر ابوبکر سعد در صفت آزادمردی، همانند «حاتم» معرفی شده «آن که دست نوال نهد همتش بر دهان سؤال» و از عدل او «این خاک فرخنده بوم»، «بر اقلیم یونان و روم» سر میافرازد و بشارت باد بر خداوند شیراز که «جمهور در سایهی همتش مقیماند و بر سفرهی نعمتش».
☱ سعدی به سعد بن ابوبکر بن سعد زنگی نیز به دیدهی احترام نگریسته است و او را متصف به صفاتی چون: «جوان بخت روشن ضمیر»، «بزرگ دانش»، «بلند همت»، «هوشمند»، «در مکنون یک دانه» «پیرایهی سلطنت خانه» میداند که در کرم و بخشش، آب دریا برده است و در رفعت و والایی، محل ثریا برده. پس، به جهت درویش دوستی و دادگری، سعدی برای وی آرزوی پایبندگی میکند: خدایا تو این شاه درویش دوست *** که آسایش خلق در ظل اوست
❞ بسی بر سر خلق پاینده دار *** به توفیق طاعت دلش زنده دار
❞ برومند دارش درخت امید *** سرش سبز و رویش به رحمت سفید
«بوستان، ص.۲۰۸»
☱ سعدی در بیتی نیز خود را «غلام سعد ابوبکر سعد ابوبکر زنگی» میداند: دوم به لطف ندارد عجب که چون سعدی *** غلام سعد ابوبکر سعد زنگی نیست
«غزلیات، ۱۲۸ ب، ص.۴۵۸»
░▒▓ شعر کاربردی سعدی برای امیران عادل
☱ شیخ شیراز در قصاید خود به جز اتابکان سلغری پارس، برخی از رجال و امرای نام دار زمان خود را نیز ستوده و نامشان را ذکر کرده است از جمله: اتابک مظفرالدین سلجوق شاه ابن سلغر، امیر انکیانو، شمس الدین حسین علکانی، شمس الدین محمد جوینی صاحب دیوان، امیر سیف الدین، علاءالدین عطاملک جوینی صاحب دیوان، ملکه ترکان خاتون و پسرش اتابک محمد.
☱ اما همهی آن چه این قدرتمندان از شاعر میخواستهاند خشنودی شخص آنان از شنیدن مدیحه نبوده است، بلکه آنان میخواستند که شاعر، آوازهی دلیری، جنگ آوری، دشمن شکنی، کشورگشایی، رعیت نوازی و دادگستری ایشان را به گوش مردمان برساند تا دشمنانشان مرعوب و دوستانشان مجذوب گردند.
☱ در ستایش اتابک مظفرالدین سلجوق شاه ابن سلغر، سعدی خدای را شکر میگوید به جهت نظر دگربارهای که خداوند بر عالم کرده و این پادشاه را «سر ملوک زمان» و «پادشاه روی زمین» قرار داده که به ماه طلعت او و ستارگان حشم وی، زمین پارس، فر آسمان دارد و همه در برابر او داغ خادمی بر روی دارند و دست بندگی برهم.
☱ علاءالدین عطاملک جوینی صاحب دیوان نیز از افراد مورد ستایش سعدی است که شیخ شیراز او را با عناوینی همچون: «سحاب رحمت و دریای فضل و کان کرم، سپهر حشمت و کوه وقار و کهف امان» مورد تمجید قرار داده است؛ شخصی که فهم و قیاس به بلند پایهی قدرش نمیرسد و ادراک آدمی به گرد همتش؛ «بر او محاسن اخلاق چون رطب بر بار» است و «در او فنون فضایل چون دانه در رمان»؛ پس، سعدی برای او دو آرزو میکند: دوام دولت دنیا و ختم بر ایمان که بدین وسیله پیوندی میان حکومت و دین برقرار میکند: دو چیز خواهمت از کردگار فرد عزیز *** دوام دولت دنیا و ختم بر ایمان
❞ ز نائبات قضا در پناه بار خدای *** ز حادثات قران در حمایت قرآن
«قصاید، صص.۷۳۸۷۴۱»
☱ موبدان نیز چنین گفتهاند که: دین و ملک هر دو برادراناند و دین، بنیاد ملک است و ملک، برادر دین است.
☱ و در ستایش ملکه ترکان خاتون، سعدی او را پارسایی میداند که آوازهی تعبد و خوف و رجای او در جهان مشهور شده است و از یمن همت و قدم پارسای او، اسلام در امان و ضمان سلامت است و خیر جهانیان در بقای اوست و بدبخت کسی است که از رأی ترکان خاتون، روی بتابد.
░▒▓ سازمانهای اداری کشور
☱ سازمان اداری مورد نظر سعدی، نمونهای از همان سازمانهای ابتدایی زمان خود اوست. تشکیلات داوری زیر ادارهی مستقیم شاه است و خود او نیز دادخواه میباشد. برنامهی تعلیماتی مملکت، مبتنی بر پرورش مردان نظامی و سیاسی باید باشد، یا به عبارت خود او اهل رزم و اهل رأی.
❞ دو تن پرورای شاه کشورگشای *** یکی اهل رزم و دگر اهل رأی
برای مطالعه کامل اینجا را کلیک کنید.
"