به بخش اخبار انجمن فیزیک خوش آمدید

کشورداری و سیاست در آراء سعدی قسمت اول

برداشت از محمد غفوری و محمد دبیرسیاقی؛ فقط ایده‌ای برای تأمل بیشتر
 مشرف الدین مصلح بن عبداﷲ سعدی شیرازی (۵۸۵ تا ۶۰۶ هـ.ق. – ۶۹۱ تا ۶۹۴ هـ.ق.) (۵۶۸ تا ۵۸۸ هـ.ش. – ۶۷۱ تا ۶۷۴ هـ.ش. / ۱۱۸۹ تا ۱۲۱۰ م. – ۱۲۹۲ تا ۱۲۹۵ م.)، در عصر رواج تملق و چاپلوسی، و در زمانی که سنت ادب فارسی وسیله‌ی کسب نام و نان و هجو این و آن است، و زورمندان تهی از دانش، به قصاید بلند مدح و ستایش خو گرفته‌اند، با حق گویی گستاخانه‌ای که ملک مسلم اوست، توانایان عصر خود را درس رهبری مبتنی بر دین و اخلاق و انسانیت می‌دهد.
نخستین باب گلستان که در سیرت پادشاهان است، و هم‌چنین، باب اول بوستان که در زمینه‌ی هوش و تدبیر و رأی سخن رفته آیین مملکت داری ویژه‌ای پیش نهاد می‌کند. پاسداری، رفاه مردم، تأمین امنیت، نظام استخدامی، تدابیر جلب مسافر و جهانگرد، نظارت بر کارگزاران، آموزش‌های شغلی، دادورزی، حق پذیری، نصیحت نیوشی و آیین جنگ و تدبیر سپاه را به روشنی بیان و با آوردن داستان‌های مناسب، مطالب را رساتر می‌کند؛ و نیز ژرف نگری در اخلاق و رفتارهای انسان‌ها، تعمق در احوال دوستان و دشمنان و دقت در کنش‌ها و واکنش‌های متقابل آنان به طور طبیعی، سعدی را متوجه مبانی و موضوع‌ها و، حتی، اهمیت نهادهای سیاسی، و جنگ و صلح می‌کنند و او را به این نتیجه می‌رسانند که: «سه چیز بی سه چیز، پایدار نماند: مال بی‌تجارت، علم بی‌بحث و ملک بی‌سیاست».
مطیع کردگار بودن و حق روی
پادشاه اگر به حق روی عادت کرده باشد دلش قوی و استوار و نیز خداوند، «نگهبان و یاور» او خواهد بود.
چو حاکم به فرمان داور بود         خدایش نگهبان و یاور بود (دیباچه‌ی بوستان، ص.۲۰۹)
از سیرت پادشاهان یکی آن است که به شب بر در حق گدایی کنند و به روز بر سر خلق، پادشاهی
دادگری در مورد زیردستان
پادشاه اگر بر زیردستان خود ستم کند بالاخره، «شوکت و پادشایی» خود را از دست خواهد داد.
خبرداری از خسروان عجم          که کردند بر زیردستان ستم
❞ نه آن شوکت و پادشایی بماند   نه آن ظلم بر روستایی بماند  (بوستان، باب ۱، ص.۲۳۰)
حاکم مملکت اگر می‌خواهد دلی آسوده داشته باشد باید «دل دردمندان ز بند برآورد» وگرنه «پریشانی خاطر دادخواه» پادشاه را از مملکت بر می‌اندازد و در آن مملکتی که «ضعیف از قوی بارکش باشد» خواب خوش بر آن پادشه حرام است. سعدی بقای مملکت را در وجود یک شرط می‌داند و آن هم این که:
 بقای مملکت اندر وجود یک شرط است     که دست هیچ قوی بر ضعیف نگماری (قصاید فارسی، ص.۷۵۲)
پاس داشتن خاطر درویشان و درماندگان
سعدی در داستانی تأکید می‌کند که: «ملوک از بهر پاس رعیت‌اند نه رعیت از بهر طاعت ملوکن».
❞ پادشه، پاسبان درویش است     گرچه رامش به فر دولت اوست
❞ گوسپند از برای چوپان نیست      بلکه چوپان برای خدمت اوست
                  «گلستان، باب ۱، ص.۶۲»
 و نیز از زبان انوشیروان به سلاطین اندرز می‌دهد:
❞ که خاطر نگه دار درویش باش     نه در بند آسایش خویش باش      
 نیاساید اندر دیار تو کس          چو آسایش خویش جویی و بس
 نیاید به نزدیک دانا پسند         شبان خفته و گرگ در گوسفند    
 برو پاس درویش محتاج دار       که شاه از رعیت بود تاج دار
                 بوستان، باب ۱، ص.۲۱۱»
   نکو داشتن خردمندان :  از دیدگاه سعدی، خردمندان مایه‌ی جمال ملک هستند پس، پادشاهان در اداره‌ی امور مملکت باید از این گونه افراد بیشتر بهره گیرند چنان که می‌فرماید: ( ملک از خردمندان جمال گیرد و دین از پرهیزگاران کمال یابد. پادشاهان به صحبت خردمندان از آن محتاج‌ترند که خردمندان به قربت پادشاهان).
 پندی اگر بشنوی ای پادشاه      در همه عالم به از این پند نیست
 جز به خردمند مفرما عمل     گرچه عمل کار خردمند نیست
گلستان، باب ۸، ص.۱۷۲
مصلحت اندیشی : در این مورد باید گفت نظریات اجتماعی و سیاسی سعدی بیش از آن که متأثر از آرمان‌گرایی یا برخاسته از عواطف و احساسات شاعرانه باشد از مصلحت اندیشی او سرچشمه می‌گیرند و بر ادراک و حسابگری استوارند. در قلمرو سیاست، سعدی معتقد است که در عرصه‌ی سیاست گام نهادن، بویژه خدمت امیران کردن و به اصطلاح شاعر در «عمل پادشاه بودن» در عین حال، که سودمند است بس خطرناک نیز می‌باشد:
عمل پادشاهان چون سفر دریاست، سودمند و خطرناک؛ یا گنج برگیری یا در رنج بمیری.
 یا زر به هر دو دست کند خواجه در کنار     یا موج افکندش مرده برکنار
                 گلستان، باب ۱، ص.۵۳
░▒▓ خردمندی و بخشایندگی
☱ دو صفت بخردی و بخشایش باید در وجود پادشاه، مستحکم و استوار باشد تا بتوان در اقلیم و ملک وی زندگی کرد.
 طبیعت شود مرد را بخردی       به امید نیکی و بیم بد                                                                                                                 گر این هر دو در پادشه یافتی     در اقلیم و ملکش بنه یافتی                                                                                                               که بخشایش آرد بر امیدوار             به امید بخشایش کردگار
                  «بوستان، باب ۱، ص.۲۱۱»
آباد کردن مملکت کوشش برای آبادانی و ایجاد وسایل زندگی و آثار خیر از وظایف پادشاه است: عمارت مسجد و خانقاه و آب انبار و چاه‌ها بر سر راه، از مهمات امور مملکت اند. زیرا:   نمرد آن که ماند پس از وی به جای     پل و آبی و خوان و مهمان سرای
                  «بوستان، باب ۱، ص.۲۱۴»
ناپسند داشتن گزند به دیگران
به نظر سعدی اگر پادشاه موجب گزند و آزار رعیت گردد، بویی از آسایش و آرامش در سرزمین او به مشام نخواهد رسید.                                گزند کسانش نیاید پسند     که ترسد که در ملکش آید گزند  و گر در سرشت وی این خوی نیست       در آن کشور آسودگی بوی نیست
                  «بوستان، باب ۱، ص.۲۱۱»
مجازات خراب کاران و مفسدان
سعدی برای خراب کارانی که در مملکت، آشوب و نفاق انگیزند دو نوع مجازات پیش نهاد می‌کند:                                                           غریبی که پر فتنه باشد سرش     میازار و بیرون کن از کشورش   و گر پارسی باشدش زادبوم       به صنعاش مفرست و سقلاب و روم
 هم آن جا امانش مده تا به چاشت      نشاید بلا بر دگرکس گماشت که گویند برگشته باد آن زمین      کزو مردم آیند بیرون چنین
                  «بوستان، باب ۱، ص.۲۱۳»
رازداری در مسایل سیاسی
سعدی توصیه می‌کند که در مسایل جنگ و حکومت باید رازدار بود و اسرار نظامی را منتشر نساخت و در نهان به چاره‌ی کار پرداخت و تدارکات جنگی را از همگان پوشیده داشت.
 به تدبیر جنگ بداندیش کوش          مصالح بیندیش و نیت بپوش
منه در میان راز با هر کسی              که جاسوس هم کاسه دیدم بسی
                 بوستان، باب ۱، ص.۲۵۳
نگنجیدن دو پادشاه در یک ملک (وحدت حکومت)
مسلم است که در هر مملکتی تنها یک پادشاه می‌گنجد و وجود «دو پادشاه اندر ولایتی» غوغا و فتنه به پا خواهد کرد، زیرا، پادشاهان، ظالم و زورگو هستند و دو فرد زورگو نمی‌توانند در یک جا زندگی کنند.
ادوارد براون» نیز به همین نکته اشاره می‌کند و در کتاب خود می‌نویسد:سلطان محمد عثمانی در پاسخ نامه‌ی شاهرخ در عذر خواهی از قتل سه بردار خود، به سخن سعدی استشهاد می‌کند که: «ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند».
سپردن سلطنت به جانشین
طبق سنت دیرینه هر پادشاهی قبل از مرگ خود، فرد مناسبی را جانشین خود قرار می‌دهد که این مقام نیابت در درجه‌ی اول از آن پسر پادشاه خواهد بود. هم‌چون آلب ارسلان که پسرش بعد از وی تاج پادشاهی را بر سر نهاد، یا همانند ابوبکر سعد که بعد از پدرش، سعد زنگی، به حکومت پارس رسید. گاهی نیز «سلطنت ران صاحب شکوهی» چون «در دوده، قایم مقامی» نداشته است و کشور را به شیخی می‌سپارد.
گرامی داشتن مسافران و بازرگانان
 سعدی درباره‌ی بیگانگان نیز دستورالعملی دارد و می‌گوید: نباید خاطر بازرگانان را آزاد، بلکه باید راه و رسم پسندیده و مقبولی با بازرگانان دیگر نقاط داشت و با سوداگران و بازرگانان به خوبی رفتار نمود و در بهبود حال آنان توجه کرد، زیرا، کشوری که بیگانگان از آن رنجیده دل گردند، دیری نپاید که به تباهی گراید و ویرانی بدان‌جا راه یابد، زیرا، سیاح و جهان گرد نام نیک را از جایی به جایی می‌برد؛ و به هر حال، عقیده دارد که مهمان را باید محترم شمرد و مسافر را باید گرامی داشت، ولی، احتراز از بیگانه را نیز لازم دانسته است.
❞ غریب آشنا باش و سیاح دوست *** که سیاح، جلاب نام نکوست
❞ نکودار ضیف و مسافر عزیز *** وز آسیبشان بر حذر باش نیز
❞ ز بیگانه پرهیز کردن نکوست *** که دشمن توان بود در زی دوست
                  «بوستان، باب ۱، ص.۲۱۳
رعایت عدالت و دادگری : اساس عالم مطلوب سعدی، عدالت است و دادگستری. یا به تعبیر او «نگهبانی خلق و ترس خدای». به همین سبب نخستین و مهم‌ترین باب بوستان خود را بدین موضوع اختصاص داده است. وی فرمان روایی را می‌پسندد که روی اخلاص بر درگاه خداوند نهد؛ روز، مردمان را حکم گذار باشد و شب، خداوند را بنده‌ی حق گزار، زیرا، معتقد است کسی که از اطاعت خداوند سر نپیچد هیچ کس از حکم او گردن نخواهد پیچید. پندهایی از زبان پدر به هرمز و نصیحت پدر به شیرویه نیز به منزله‌ی زمینه و طرحی است برای پدید آوردن چنین دنیایی و دادپیشگی :                     شنیدم که در وقت نزع روان *** به هرمز چنین گفت نوشیروان
❞ که خاطر نگه دار درویش باش *** نه دربند آسایش خویش باش..
❞ خرابی و بدنامی آید ز جور *** رسد پیش بین این سخن را به غور
❞ بر آن باش تا هرچه نیت کنی *** نظر در صلاح رعیت کنی
❞ الا تا نپیچی سر از عدل و رأی *** که مردم ز دستت نپیچند پای
❞ گریزد رعیت ز بیدادگر *** کند نام زشتش به گیتی سمر
❞ از آن بهره‌ورتر در آفاق کیست *** که در ملک رانی به انصاف زیست
                 «بوستان، باب ۱، صص.۲۱۲۲۱۱»
☱ به این ترتیب، سعدی پیشرفت حکومت را متکی بر پیوند با مردم می‌داند. برای استقرار عدالت، به عقیده‌ی او راه آن است که در هر کار صلاح رعیت در نظر گرفته شود. اشخاص خداترس را بر مردم بگمارند و به کسی که مردم از آنان در رنج‌اند کاری نسپارند. پیروزی در آن است که مردم راضی باشند و خوش دل. در جهان مطلوب سعدی، ستم و بیداد مذموم است از این رو، کیفر دادن به عامل ظلم دوست بر فرمانروا واجب می‌نماید. در ولایتی که راهزنان قدرت یابند لشگریان را مقصر می‌داند و مسؤول. در مدینه‌ی فاضله‌ی سعدی رعایت خاطر غریبان نیز به همان نسبت واجب است که ادای حق مردم بومی. بی‌سبب نیست که از زبان مردی در بر و بحر سفر کرده و ملل مختلف آزموده و دانش آموخته، بهترین صفت شهری را آسوده دلی مردم آن جا می‌شمرد. جهان داری موافق شریعت، مطلوب سعدی است و کشتن بدکاران را به فتوای شرع روا می‌داند.
☱ هر قدر دادگری در جهان اندیشه‌ی سعدی مطلوب است و سودمند، بیداد زشت است و زیان خیز. جامعه‌ی عدالت پیشه‌ای که سعدی آرزومند است وقتی انسانی‌تر جلوه می‌کند که عاقبت بیدادگری در نظر گرفته شود. از این رو، گاه از سرنوشت دو برادر سخن می‌رود: یکی عادل و دیگری ظالم که اولی پس از مرگ پدر به واسطه‌ی عدل و شفقت در جهان نامور شد و دیگری ستم ورزید و دشمن بر او دست یافت:                                      شنیدم که در مرزی از باختر *** برادر دو بودند از یک پدر..
❞ مقرر شد آن مملکت بر دو شاه *** که بی‌حد و مر بود گنج و سپاه
❞ به حکم نظر در به افتاد خویش *** گرفتند هر یک یکی راه پیش
❞ یکی عدل تا نام نیکو برد *** یکی ظلم تا مال گرد آورد
❞ یکی عاطفت سیرت خویش کرد *** درم داد و تیمار درویش کرد..
❞ سر آمد به تأیید ملک از سران *** نهادند سر بر خطش سروران
❞ دگر خواست کا فزون کند تخت و تاج *** بیفزود بر مرد دهقان خراج..
❞ چو اقبالش از دوستی سربتافت *** به ناگاه دشمن بر او دست یافت..
                  «بوستان، باب ۱، صص.۲۳۱۲۳۰»


پیوندها

لینک های مفید وب


Designed By: shabakeye IT

طراحی و پیاده سازی توسط طرای سایت پردازش پیشرو

کلیه ی حقوق این سایت متعلق به انجمن معلمان فیزیک فارس می باشد،هر گونه کپی برداری از مطالب این سایت با ذکر منبع امکان پذیر می باشد

سال 99 سال رشد اقتصادی در ایران اسلامی