به بخش اخبار انجمن فیزیک خوش آمدید

باز خوانی مفهوم نور در قرآن کریم

باز خوانی مفهوم نور در قرآن کریم
در میان مفاهیم گهربار وحی ، مفهوم نور علاوه بر اینکه از معنائی جامع و بنیادین برخوردار بوده ، در دو ساحت حسی و فراحسی ، دنیوی و اخروی بکار گرفته شده است . این واژه همراه با مشتقات خود )نوراً،منیر و ...( بالغ بر 49 بار در قرآن کریم خودنمائی می کند .به رغم آنکه پاره ای از محققان علوم قرآنی در مباحث وجوه و نظایر از معناپذیری نور در سیاق های قرآنی آن سخن گفتند لیکن لغت پژوهان در دهه¬ های نخستین نور را به معنای ضیاء(روشنائی ) منعکس کردند.بدین سان رویکرد مفسران سده های متقدم در تفسیر سوره مشهور نور چندگانه می نماید. پاره ای با انصراف از اصالت ظاهر لفظ قرآنی از یک سو، تشبیه یا تأویل لفظ نور به مفاهیم دیگرهمچون (هادی منور مزین..) انتصاب لفظ نور به خداوند را مجازانگارانه تلقی کردند. به نظر می رسد گرایش به این نظریه از دو جهت است اولاً روایاتی است که از سوی بعضی صحابیان و تابعین منعکس یافته که نوعاً در مقام تفسیر آیه نور تلقی گردیده است . ثانیاً عدم جمع معنای نور و چگونگی اطلاق و یا انتساب به خدای سبحان است. 
لغت پژوهان زبان عربی نور را به معنای ضیاء و روشنائی گرفته اند. راغب اصفهانی می گوید روشنائی پراکنده ای است که به دیده گان و بینائی کمک می کند. 
شماری از لغویان بر این باورند که ریشه نور و نار از اصل واحد گرفته شده و بیشتر مواقع به جای هم بکار می روند. گرچه هر دو ملازم روشنائی و حرارتند. اما تفاوت آن ها در این است که اشعه نار نسبت به نور دارای تکاثف و غلظت و چگالی بیشتری است. 
کار بست نور در قرآن کریم 
نظر به آنکه متضاد نور تاریکی است نور امری وجودی و ظلمت از سنخ عدم است.به رغم آنکه صورت فعلی یا جمع نور (انوار ) در قرآن کریم بکار نرفته اما در مقابل ظلمات نیز به صورت مفرد خود یعنی ظلمت بیان نشده است.
تفاوت معنای نور با ضیاء در قرآن کریم
واژه نور در بعضی از آیات قرآن کریم همنشین و همردیف «ضیاء» قرار گرفته است. مانند آیه «  هُوَ الَّذِي جَعَلَ الشَّمْسَ ضِيَاء وَالْقَمَرَ نُورًا» علاوه بر اینکه در مورد تورات موسی تعبیر به نور شده است« 21 48 وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاء وَذِكْرًا لِّلْمُتَّقِينَ  به موسی و هارون کتابی داديم که حق و باطل را از يکديگر تميز می دهد و روشنی و اندرز است برای پرهيزگاران» 
از همین رو در تفاوت ضیاء و نور می توان کفت ضیاء از اجزاء نور است که  هوا را شکافته بدین وسیله فضا را روشن می کند چنان که در مورد روز ضیاء بکار گرفته می شود و ضیاءالنهار نه نوراً النهار گفته می شود، زیرا که خورشید خود منشاء نور است و پرتوهای آن باعث روشنائی روز می شود. لذا متناسب با روشنائی روز از واژه ضیاء استفاده می شود. 
بر این اساس ضیاء برای اجرامی که از خود نور ساطع می کنند کاربرد بیشتری دارند و برای اجرامی که صرفاً انعکاس دهنده نور هستند مانند ماه اطلاق نمی شود. 
این تفاوت تعبیر اشاره به این نکته دارد که خداوند سبحان خورشید را منبع جوشان نور قرار داده است. در حالی که نور ماه اکتسابی است. موید این مطلب آیات دیگر قرآن نظیر «71 16  وَجَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُورًا وَجَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا  و ماه را روشنی آنها ، و خورشيد را چراغشان گردانيد» با توجه به اینکه سراج ذاتاً از خودش نور تولید می کند به همین دلیل خورشید به سراج تشبیه شده است. 
بطور کلی مقوله نور را می توان در دو سطح هستی شناسانه و معرفت شناسانه پی جوئی نمود.به عبارت دیگر یکبار مصداق نور از آن جهت که پدیده ای در جهان هستی ، مابازاء عینی دارد مورد شناسائی قرار می گیرد. و یک بار نیز دستاورد چگونگی دستگاه شناختی انسانی/ فاعل شناسا است. گرچه تمامی نیل معرفت آدمی به پدیدهای پیرامونی و اشیاء ،در نهایت به چگونگی ادراکات معرفتی انسان باز می گردد. 
این تقسیم بندی از آن جهت است که انسان ممکن است به نور حسی/ بیرونی که جنبه هستی شناختی دارد عنایت نماید لیکن از ساحت فراحسی نور که جنبه معرفت شناسی دارد غافل باشد. لذا معرفت یابی نور یک بار از آن جهت که در جهان هستی حقیقتی بنام نور خودنما است ، و یکبار نیز به چگونگی تلقی و ادراک دستگاه شناختی انسان قابل ارجاع است. 
به رغم اینکه مصداق نور در پیشگاه آحاد مردم صرفاً بصورت حسی رایج است،لیکن با تأمل در کاربست های قرآنی می توان کارکردهای نور را هم به اعتبار حسی و هم فراحسی تقسیم نمود. از جانبی دیگر این مفهوم علاوه بر نقش آفرینی در گستره دنیوی خود در عرصه اخروی نیز جایگاه ویژه دارد. به سخنی دقیق تر مفهوم نور در شبکه معنائی قرآن کریم دارای معنائی جامع و ذوابعاد است. گو اینکه تمامی مفاهیم کمالی و ارزشی فرآن تحت شعاع نور خود نمائی می کنند. 
ادراک نور به لحاظ معرفت فراحسی 
این نور فراحسی که از رهاورد داده های نقلی ( کتاب و سنت) نشأت می گیرد در کاربست های قرآنی با بسامد قابل توجهی رو به رو است. در آیه ای که هدایت به اسلام را با شرح صدر همنشین می کند(   فَمَن يُرِدِ اللّهُ أَن يَهْدِيَهُ يَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ  هر کس را که خدا خواهد که هدايت کند دلش را برای اسلام می گشايد 6-125) در مقام ایضاح همنشینی مفاهیم (هدایت – شرح صدر – اسلام) می فرماید (     أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ  آيا کسی که خدا دلش را بر روی اسلام گشود و او در پرتو نور پروردگارش ، جای دارد الزمر 22) لذا پذیرش اسلام و گردن نهادن به هر حکمی از احکام شریعت به واسطه بارقه ربانی است که در انسان ها اشراق می یابد. 
در آیه دیگر متعلُّق حیات راستین انسان را ملازم با نور می داند  أَوَ مَن كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ  آيا آن کس که مرده بود و ما زنده اش ساختيم و نوری فرا راهش داشتيم تا بدان در ميان مردم راه خود را بيابد الانعام 122) 
این بدان خاطر است که استجابت دعوت خدا از یک سو  (  يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ       ای کسانی که ايمان آورده ايد ، چون خدا و پيامبرش شما را به چيزی فرا خوانند که زندگيتان می بخشد دعوتشان را اجابت کنيد الانفال 24 ) و تقوای الهی و ایمان به رسالت رسول (ص) از سوی دیگر مایه قرار دادن حیات و نور معرفی می شود(57 28   يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَآمِنُوا بِرَسُولِهِ يُؤْتِكُمْ كِفْلَيْنِ مِن رَّحْمَتِهِ وَيَجْعَل لَّكُمْ نُورًا تَمْشُونَ بِهِ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ                                                                                                                                                  28 ای کسانی که ايمان آورده ايد،از خدا بترسيد و به پيامبرش ايمان بياوريد تا شما را از رحمت خويش دوبار مزد بدهد و شما را نوری عطا کند که در روشنايی آن راه بجوييد و بيامرزدتان که خدا آمرزنده مهربان است) 
از جانب دیگر به یکی ازمهمترین اوصاف برجسته کتب آسمانی نور اطلاق شده است نظیر تورات(جَاء بِهِ مُوسَى نُورًا الانعام 91) و انجیل (وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ مائده 46 ) و قرآن (4- 174   يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءكُم بُرْهَانٌ مِّن رَّبِّكُمْ وَأَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُّبِينًا ای مردم ، از جانب پروردگارتان بر شما حجتی آمد و برای شما نوری آشکار نازل کرده ايم)                                        این بیان که می تواند از باب پیوند میان نور حسی و فراحسی باشد، به چگونگی کارکرد آنها نیز باز می گردد.چه روشنائی ظاهری راه را از چاه و مسیر را از بیراهه می نماید. کتاب های آسمانی نیز روشنگر راه سعدت و خوشبختی و جدا کننده حق از باطل هستند. لذا قرآن عمل به محتوای آن ها را عامل بیرون آمدن از همه تاریکی ها علمی و عملی می داند( وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَكَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللّهِ إِنَّ فِي ذَلِكَ لآيَاتٍ لِّكُلِّ صَبَّارٍ شَكُورٍ  موسی را با آيات خود فرستاديم که: قوم خود را از تاريکی به روشنايی بيرون آر ، و روزهای خدا را به يادشان بياور و در اين برای هر شکيبای شکرگزار ، عبرتهايی است 14 -5)
نور به لحاظ حیات اخروی
آنچه از تدبر موضوعی در خصوص آیات مربوط به رستاخیز بدست می آید، لازمه تحول و ایجاد گستره حیات ابدی ، دگرگونی تمامی عناصر نوربخش نشه ی دنیوی است. 
زیرا در آستانه برپائی قیامت خورشید که در طول روز عامل روشنائی و حیات بخش جهان هستی است(جَعَلَ الشَّمْسَ سِرَاجًا )به تیرگی می گراید(إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ چون خورشيد بی فروغ شود تکویر 1) ماهتابی هم که در طول تاریکی شب نور خود را ساطح می کند بی قروغ می شود (وَخَسَفَ الْقَمَرُ و ماه تيره شودقیامت 8) و ستارگانی که در شب موجب راهنمائی افراد در بیراه ها هستند(  وَهُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُواْ بِهَا فِي ظُلُمَاتِ الْبَرِّ وَالْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ  اوست خدايی که ستارگان را پديد آورد تا به آنها در تاريکيهای خشکی و، ودريا ، راه خويش را بيابيد آيات را برای آنان که می دانند به تفصيل بيان کرده ايم الانعام 97) نورشان خاموش می شود(  فَإِذَا النُّجُومُ طُمِسَتْ  پس آنگاه که ستارگان، خاموش شوند المرسلات 8 ) 
مع¬الوصف با این دگرگونی بنیادی در تمامی عناصر بنیادی نوررسان تنها منبعی که برای انسان باقی می ماند بینش ها (باورها و عقاید) و ارزش ها (اخلاق) و کنش ها (اعمال صالح) خود انسان است. که می تواند گستره رستاخیر را به مثابه نورافکنی پر قدرت پر فروغ نماید. از همین رو حقیقت ایمان انسان همان نوری است که در عرصه رستاخیز به صورت نوری درخشان برای او مجسم می شود(  َیوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَى نُورُهُم بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِم بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ  روزی که مردان مؤمن و زنان مؤمن را ببينی که نورشان پيشاپيش و در، سمت راستشان می رود در آن روز بشارتتان به بهشتهايی است که در آن نهرها روان است و در آن جاويد خواهيد ماند ، و اين کاميابی بزرگی است حدید 12) لذا می توان به این نتیجه نائل شد آنچه صحنه قیامت را روشن می¬کند نمود و نماد حقیقت باورهای و رفتارهای انسان که در این دنیا به آن آراسته بوده است.                                                                                                                                                       
برای مطالعه کامل اینجا را کلیک کنید.


پیوندها

لینک های مفید وب


Designed By: shabakeye IT

طراحی و پیاده سازی توسط طرای سایت پردازش پیشرو

کلیه ی حقوق این سایت متعلق به انجمن معلمان فیزیک فارس می باشد،هر گونه کپی برداری از مطالب این سایت با ذکر منبع امکان پذیر می باشد

سال 99 سال رشد اقتصادی در ایران اسلامی