به بخش اخبار انجمن فیزیک خوش آمدید
این مقاله از تأثیر دیدگاه اینشتین بر الهیات بحث میکند. به نظر
اینشتین، علم و دین ارتباط دارند. نگارنده به تفصیل، از ارتباط نظریه نسبیت با
اعتقادات دینی و به ویژه، اعتقاد به خلقت بحث میکند و به بهرهگیری دیگران از این
نظریه اشاره میکند. وی به بررسی مسئله ارتباط علم خداوند با آزادی و اختیار انسان
میپردازد و آرای متکلمان مشهور مسیحی را در این مورد با آرای برخی فیزیکدانان
مقایسه مینماید.
"مطالب ذیل فقط قسمتی از این مثالها، برای موضوع ما میباشد:
در یکی از مقالاتی که در سال 1965 درباره علم پزشکی چینیها، چاپ شده است، ادعا
شده است که 4500 سال پیش، حکیمی در دربار شاهنشاهی چین، نظریه نسبیت اینشتین
درباره زمان ـ مکان و همارز بودن انرژی و ماده را پیشگویی کرده است. اما به نظر
ونسل که علم کلی خداوند، نتیجه نظارت او به حقیقت بهطور جاودانه یک وجهی است، یا
به عبارت دیگر اینکه میتوانیم جهان مینکوسکی را با کل آرایشش درک کنیم، فقط یک
طرز گفتار جدید فکر آگوستین و موسی ابن میمون است که ادعا کرده بودند که توانستند
تناقض بین علم کلی خداوند و آزادی اراده انسان را حل کنند. » چون همه حقایق،
رویدادهای تحققی هستند، برای اینکه خداوند و جهان با یکدیگر رابطه دارند، و حقایق
پویشی هستند که روی یکدیگر اثر میگذارند، نتیجهاش یکتاپرستی وحدانی زمانی است،
که با توجه به معنی فلسفه وایتهد، توسط چارلز هارتسهورن (Charles
Hartshorne) طرح شد که علم
خداوندی شامل همه حقایق، اما فقط همه حقایقی است که در درون با پویشهای پیشرفت،
توسعه پیدا میکنند. یکتاپرستی وحدانی زمانی، که طبق آن، علم کل خداوند فقط شامل
پویشهای واقعی میشود، در حقیقت از مسئله آزادی اراده انسان جلوگیری میکند، اما
در رابطه با نظریه نسبیت اینشتین، موجب پیدایش مسئله جدیدی میشود که ابتدا هارتز
هورنه به آن اشاره کرده است و بعد نیز بهوسیله ویلیام آرمیستد کریستیان مورد
بررسی قرار گرفت و بالاخره ژان ویلکوکس (John Wilcox) مفصلا به شرح آن پرداخت."
برای مطالعه کامل کلیک کنید