به بخش مقالات انجمن فیزیک خوش آمدید
اشاره: به روایت شیعیان، ۲۸ صفر و به روایت اهلسنت، اوایل ماه ربیعالاول سالروز ارتحال
پیامبر رحمت، حضرت ختمیمرتبت(ص) است؛ واقعهای که بر جهان گرد ماتم پاشید. از
چندی پیش، آن حضرت بیمار شدند و مدتی طول کشید تا به ملأ اعلی راه یابند. در این
چند روز غمبار، حوادثی روی داد که خاطر عزیز آن بزرگوار را در واپسین ایام حیات
مبارکش آزرد: از ارتداد برخی اعراب گرفته تا رسیدن خبر تازش رومیان و سرباززدن
برخی یاران از اجرای فرامین و حتی اعتراض به فرمانده گزیده ایشان. و از یاد نبریم
که این اتفاقات همه پس از واقعه مهم غدیر در دو ماه پیش (هجدهم ذیحجه) رخ داد و
زمینههایی فراهم شد که در آینده تاریخ اسلام بسیار حائز اهمیت بود. با اینکه چند
روزی با آن روز جانسوز فاصله داریم، به دلیل تعطیلیهای هفته آینده، زودتر این
نوشتار محققانه در دسترس علاقهمندان قرار میگیرد.
فتح مکه
۱ـ فتح مکه مهمترین نقطه عطف تاریخ اسلام در دوران پیامبر(ص) بود،
بهویژه که این جریان بدون خونریزی و بهگونهای مسالمتآمیز سرانجام یافت و این
جریانی استثنایی بود. در قلمرو شبهجزیره، پیروزی بدون جنگ بیمعنا بود؛ چرا که
خود جنگ «موضوعیت» داشت و حاکی از مردانگی و قدرت و شجاعت بود و چون چنین بود،
پیروزی واقعی نتیجه جنگی دلاورانه و از زاویهای دیگر بیرحمانه بود که دشمن را
منکوب و نابود سازد، مردانشان را بکشد و اموالشان را به تاراج برَد و زنان و
کودکانشان را به اسارت گیرد. بخشی از اشعار معروف به «معلقات سبع» در آنجا که از
جنگ میگوید، اجمالا چنین تصویری را عرضه میدارد.
نکته دیگر اینکه این فتح پس از پیمان «صلح حدیبیه» صورت گرفت و به
عنوانی نتیجه آن بود. صلح حدیبیه در سال ششم هجری اتفاق افتاد. سال بعد از آن،
پیامبر(ص) به همراه مسلمانان مراسم عمره را بهجای آورد و در سال هشتم، آنان به
دلیل پیمانشکنی قریشیان و بدون اعلام قبلی و با استتار کامل به سوی مکه شتافتند و
مکیان که در برابر عملی انجامشده قرار گرفته بودند، تسلیم شدند و بدین ترتیب مکه
به تصرف مسلمانان درآمد.
به دلیل اهمیت مکه و حساسیت قبایل عرب موجود در شبهجزیره، تمامی
آنان از حوادث یادشده مطلع شدند. بخشی از تأثیرگذاری فتح مکه به دلیل صلح حدیبیه
بود. سال بعد از صلح، پیامبر(ص) به عمره رفت و این دو اقدام عملا زمینه روانی
مناسب را، هم برای مکیان و هم برای دیگران، فراهم آورد تا تسلیم شوند و اسلام
آورند. موقعیت بهگونهای درآمده بود که حتی ابوسفیان که رهبر مکیان و مخالفان
بود، قبل از فتح مکه به مدینه آمد تا از بابت عهدشکنی قریشیان عذرخواهی کند و این
نشاندهنده وضعیت جدیدی بود. این برای اولین بار بود که قریشیان درصدد عذرخواهی
برآمده بودند. آنان تا مدتی قبلتر اصولا مسلمانان را به حساب نمیآوردند و به
چیزی جز انتقامگیری نمیاندیشیدند. هماینان بودند که قبل از برقراری صلح
حدیبیّه، همقسم شدند که اجازه ندهند هیچ مسلمانی پای به مکه بگذارد، مگر آنکه
کشته شود! پیامبر فرمود که هدف آنها انجام عمره و قربانی کردن است و به قصد جنگ
نیامدهاند. این موضع مذاکراتی را موجب شد که به صلح انجامید.
عامل دیگر، مسالمتآمیز بودن این جریان بود. در اینجا پیروزی بدون
خونریزی نشاندهنده قدرت و اقتدار بود، خصوصا که این پیروزی حس انتقامجویی بر
اساس قانون «ثار» را تحریک نمیکرد. قانونی که به جنگهای بیسرانجام و فرساینده میانجامید.
در عین حال که همگان از بابت قانون ثار نگران و ناراحت بودند؛ اما شرایط اقتضا و
ایجاب میکرد که از آن قانون اطاعت کنند و به جنگ با طرف مقابل برخیزند.
کیفیت سقوط مکه بهگونهای بود که هیچیک از مکیان به انتقامستانی
از مسلمانان به دلیل این سقوط نمیاندیشید، حال آنکه مکیان و خاصه قریشیان کینههای
متراکمی نسبت به جنگهای بدر و احد و خندق داشتند که هیچگاه آن را فراموش نکردند
و بعدها در مناسبتهای مختلف آن را یادآور میشدند. از سخنان معاویه به هنگام
آخرین سفرش به مدینه گرفته تا اشعار یزید در طعنهزدن به خزرجیان و تا خصومتی
درونی که نسبت به بنیهاشم و امامعلی(ع) داشتند؛ اما چنانکه گفتیم، فتح مکه علیرغم
اهمیتش، دشمنی خاصی را برنینگیخت، و این عمدتا به دلیل رفتار بزرگوارانه و غیرقابل
پیشبینی پیامبر(ص) بود و اگر چنین نبود، حضرت نمیتوانست در خطبه بسیار مهمی که
در منی و در آخرین سفر حج ایراد کرد، قانون ثار را بدان گونه که شایع بود و حاکمیت
داشت، ملغی کند و به تعبیر خود ایشان، آن را زیر پای قرار دهد.
سقوط مکه به مثابه سقوط پایتخت بود. اعراب در آن زمان مرکزیتی
نداشتند؛ اما در مجموع موقعیت مکه بهگونهای بود که به مثابه پایتخت اقتصادی و
دینی و فرهنگی و ادبی شبهجزیره بهشمار میرفت. از این دیدگاه سقوط مکه حتی مهمتر
از سقوط پایتخت بود که عموما اهمیتی سیاسی و نظامی دارد. این بدین معنی بود که
اسلام به قدرت اول شبهجزیره تبدیل شده و همگان قدرت آن را به رسمیت شناخته بودند.
گسترش اسلام در جزیرهالعرب
۲ـ تنها جنگ داخلی پس از فتح مکه، «جنگ حُنَین» بود که به فاصله
اندکی پس از آن اتفاق افتاد. عامل اصلی در این میان، قبیله بزرگ و دامدار «هوازن»
بودند و گویا آنان اصولا با قریشیان و مکیان مشکل داشتند. هنگامی که مسلمانان بهگونهای
سرزده به دروازههای مکه رسیدند، پیامبر(ص) به مسلمانان فرمود که شب هنگام آتش
برافروزند. قریشیان و در رأس آنها ابوسفیان و یارانش میپنداشتند که مهاجمان،
افراد قبیله هوازن هستند و این حاکی از آن بود که این دو با یکدیگر مشکلاتی
داشتند. بهرغم موقعیت مکه در بین قبایل شبهجزیره، قبایلی بودند که سروری مکیان و
قریشیان را برنمیتافتند. خاصه قبایل منطقه نجد و یمن. این مسئله از زمان خلیفه
سوم به بعد، منشأ اختلافات و درگیریهای فراوانی شد و مشکلات پیچیدهای آفرید.
آخرین مقاومت مربوط میشد به مقاومت «طائف» و ساکنانش یعنی «قبیله
ثقیف». طائف به دلیل موقعیت ممتاز جغرافیایی، چه به لحاظ طبیعی و چه به لحاظ
استراتژیک، خود را پیوسته متفاوت میدید. خوش آبوهواترین و پرمحصولترین منطقه
شبهجزیره بود و تفریحگاه و تفرّجگاه اشراف مکه به شمار میرفت. مردمانش خوشچهرهتر
و در عین حال بافرهنگ و زبانآورتر از مناطق دیگر بودند. معروف است که آنان برای
مقاومتی بیش از یک سال آذوقه اندوخته بودند. طائف از معدود شهرهایی بود که حصاری
محکم داشت که برای اعراب آن ایام نفوذناپذیر مینمود. مسلمانان با مشورت با سلمان
منجنیق ساختند. او گفت ما در ایران برای تخریب حصارها، از منجنیق استفاده میکنیم
و کیفیت ساختنش را بدانها یاد داد. بدین ترتیب دیوارهای شهر تخریب شد و آخرین
پایگاه نیز سقوط کرد. شکست قبیله پرجمعیت و ثروتمند هوازن و سقوط شهر طائف، تکمیلکننده
داستان فتح مکه بود. بدینگونه تمامی شبهجزیره عملا قدرت و برتری مسلمانان را به
رسمیت پذیرفت. از این پس «عامالوفود» آغاز میشود: قبایل مختلف به سوی مدینه
سرازیر میشوند تا به رسالت پیامبر اکرم(ص) شهادت دهند و اسلام را بپذیرند.
تا اواخر سال دهم هجری که پیامبر(ص) با عده فراوانی از مسلمانان
عازم حج گردید، تمامی سرنشینان جزیرهالعرب اسلام آوردند، اگرچه در نواحی شمالی
یعنی منطقه تحت نفوذ غسّانیان، در مرز شام، و نیز در نواحی جنوبی، منطقه نجران و
مرز با یمن، مسیحیان عربتبار زندگی میکردند. این بدین معنی بود که اسلام از دینی
که در محدوده شهر کوچک مدینه قرار داشت و پیوسته در معرض خطر و تهدید بود، به
ناگهان به دین حاکم بر تمامی جزیرهالعرب تبدیل شده بود و مهمتر آنکه اینهمه در
زمان خود پیامبر(ص) رخ داد. این جهش بزرگ و غیر قابل پیشبینی به همان میزان که
مثبت و شادیآفرین بود، نگرانکننده هم بود و پیامبر(ص) بیش از دیگران از مشکلات و
پیامدهای منفی و ناگوار آن آگاهی داشت.
برای مطالعه کامل کلیک کنید .
"